محل تبلیغات شما

حالم خوب نبود

سراسر پهنه ی زندگی من پرِ از روزایی که حالم خوب نیست

میخوام یه بارم شده صادق باشم دربرابر مخاطبام

یه بار فقط یه بار

اون منی که تو توییتر بیشتر فرصت ابراز بیان داشت من تر بود در حالیکه همچوقتم هیچکی نخوندنش اون منی که تو اینستاگرام با لبخند تا بناگوش سلفی میگیره میره بیرون و خوشحاله ، من نیستحتی اینجا هم پستایی هست که حالم بد بوده ولی صبر کردم اینقد کشش دادم که بارقه ی خوبی توش پیدا شه و بذارم تو بلاگم

اینجا هم من نیستم

با حسام که رفتم لاویزآخراش ادامو در اورد که وقتی درباره ی فیلم و کتاب حرف میزنیم اینجوری ای =)) وقتی داریم درباره ی کنکورت حرف میزنیم "این ایموجیه که دستشو میکوبه تو کلش"

یکم بی ربط به حرف حسام این چن وقته باور پیدا کردم که برای بروز احساس بدم خیلی ناتوانم خیلی خودمو ریپرس میکنم

خیلی میترسم خواسته نشم

پیشم نمونن

پسم بزنن

حسام بهم گفت "من انرژیمو از بقیه میگیرم و دوست ندارم اینجوری ببینمت" ولی درجواب تموم سلسه مراتب سعیم برای خلط مبحث و کشوندنش به چیزای خوبی که ممکنه دوست داشته باشه مقاومت کرد و سعیشو کرد منبع حال بدمو پیدا کنه و خوبم کنه

ولی همه حسام نیستن

در واقع من فقط یه حسام دیدم

جدای تبلیغ استریو تایپ شدن ادما به گونه ی محدودِ حسام میخوام مث نباشه کسینهی از من بودنه

دیشب وقتی توراهِ پاساژ داشتم فکرامو از گذشته جم و جور میکردم احساس افتخار داشتم که چقد آدم مستقلی بودم

استقلال؟

 بهای زیادی بابتش دادم تا مامانم نفهمه با پسر همکارش تو رابطه بودم. وقتی دوستی نداشتم که باهاش از مشکلم حرف بزنم و میخندیدم جلو بقیه تا درونم بتونه راحت از اینکه تهدید به اخاذیش چقد میترسونتم بلرزه

حتی استقلال اسم احمقانه ایهمن سرکوب شدم عجیبه که تو دهه نود شمسی کسی واسه دو سه تا فقره عکس موجود/ناموجود بلرزه اخاذی ای باشه وقتی نه پای تیپ درمیونه نه سلبریتیه

صادقانه بگم من کوهی از مشکلم

شاید تو ی همه ی سوشال میدیا هام ، دیتام و میخندم ، خوشحالم حال خوبمو به بقیه نشون میدم یا اگه معدود دفعاتی ناراحتم از گفتن واقعیت سر باز میزنم حتی اگه امثال حسام بهم اصرار میکنن تا حالمو خوب کنن

"من کوهی از مشکلم"

نمیگم خیلی جاها چون وقتی یه بارکه صادقانه هم گفتم از خونه بیرونم انداختنم دو هفته موئده به کنکور محسن پوزخند زد و ازین مثالا زیاده

منِ لنتی عذاب میکشم ازینهمه تنهایی و ترسِ از تنها گذاشته شدن به خاطر بخش عمده ای که دستم نیست

منو از خونه بیرون انداختن

بارها سعی کردم از خونه فرار کنم

من آره خودِ من با بولد زیاد "من" برای اینکه با خونواده ام مشکل داشتم باید سه کوچه با استرس و اضطراب میدویدم به خاطر اینکه ماشینی که فک میکردم ادرس میخواد تماس تلفنی منو بابامو شنیده و قاطعانه استنتاج کرده "من" جنس خوبی برای "کردنم"

من دوستام محدوده هرچند با یه ایل ادم عکس دارم.که وقتی داشتم از فلان چیز حرف میزنم دوستم نیاد برا خفه کردنم بگه تو که تو بغلِ فلانی  رفتی لطفن حرف نزن

من کوهی از مشکلم که وقتی موهامو تراشیدم تا ماه ها باید تحمل میکردم " مگه پسری؟"-"مو زینت زنه"-"دیگه موهاتو نزنیا"-"بینه"-و.

من

شاید برای گام نخستین بهتر شدن و نجات ازین جهنم خفه شدن


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها