محل تبلیغات شما

میدونی بدتر ازینکه امروز سالگرد همون روزیه که اسمشو گذاشته بودم "آخرین روز بچه دبیرستانی بودن" و عرفان بهم گفت ولکام تو ادالت هود و کلی ذوق کردم تو اینستاگرام پست گذاشتم به همه گفتن ایام درد و رنج تموم شد ، چیه ؟ اینکه یه سال گذشته و منم مث همون روز سرما خوردم

خداوندا _ اگه بشه به عنوان یه نان بلیور ازش استفاده کرد!- چرا!؟

حسام میگفت که من خیلی کتاب تاریخ دوست داشتم و کلیم خوندم ینی ادم باید تاریخ بخونه تا بدونه همه چی تکرار میشن و میشه جلوشونو گرفت ، یه تست تو فاینالی که دیروز دادم این بود که

those who forget history are condemned to repeat it

من سوگند میکنم تا خون در بدن دارم هرگز این تاریخو فراموش نکنم

هرگز

شاید این تاریخی باشی که همه ی پشت کنکوریا هرگز فراموش نمیکنن روزی که براشون تکرار شد و نشد مث سال قبلش

همه ی روزایی که مث دیروز نمیشن

موج مثبت و منفی پشت این جمله همزمان به ذهن هجوم میاره یا نهمامانم میگفت دلت تنگ میشه برای مدرسه ای بودن راست میگفت و هرگز دوست نداشتم اعتراف کنم

شاید این آخرین یادبودش باشه و از فردا بتونم مث فلان اکتورس هالیوودی تو دوربین زل بزنم و با یه حالت اِسماگ بگم بست مموریِ های اسکولم ترک کردنش بود

ای کاش میشد به این ایمیل تبلیغاتیا جواب بدی اره فلانی عزیز من به دوره ی انلاین مهندس شدن فلان کربن قلی آبادی که خودشو نه تنها مهندس میدونه بلکه مدرس مهندسم میدونه هرگز و ابدا نیازی ندارم و نخواهم داشت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها