محل تبلیغات شما

Alone, together

دستهایم را رها نمیکندمیخندیدم باران میزد گیج بودیم از بودنماندستهایم را نه نه نه نه رها نمیکند.صدای حرکت ماشین ها روی آسفالت خیس جیغ هایمان را میبلعد.دستهایم رادوستت دارم را قورت میدهم نفسم میگیرد یکجا میان منتوگودالیست به عمق هسته ی زمین‌.میخندیدم.‌.اشک را از گوشه ی چشمم پاک  نمیکنمباران میزند گیجم 

دستهایم



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها